
آیا کسی تا به حال در گفتگوی آزاد در مقابل دیگران تموم بنابراین خود را؟
برژینسکی: خوب، می دانید، من بازی یک بازی روز دیگر که در آن شما در حال - من و شما - شما تا به حال بازی پوکر. و من در برابر خودم بود، شما می دانید، من همیشه در لبه بود، من نمی تواند از دست دادن، من تا به حال هزار تراشه. و بنابراین ما در حال رفتن به برای حل و فصل، مانند، پنج دلار است که ناچیز بسیار، درست است؟ و بنابراین، من مانند، هی بود، هر فرصتی که می خواهید به بازی این بازی با من؟ و او می رود، آره. و بنابراین ما در اتاق بروید، و آن را فقط به ما، برهنه. و سپس، از رنگ آبی، او می گوید، چه می خواهید انجام دهید؟ و من به یاد داشته باشید، فقط به دنبال او را در چشم، تفکر، شما می دانید، این هم می تواند راه بروی/p>
و سپس او گذاشته پس انداز زندگی خود را، و من فکر کردم، این هم می تواند راه بروید. من فکر کردم، من می خواهم به مطمئن شوید که من قرار دادن همه چیز در یک علت خوب است. و به این ترتیب من در تلفن کردم، و از او خواستم، آیا شما دیده این تبلیغ؟ و او بود. و من او را تبلیغ را نشان داد. و او آن را دیده بود. و ما هر دو بسیار عاطفی در اینجا. اما او تا به حال به ده ها تن از هزاران دلار بیشتر است. و تا او را مانند، چه دیگر آگهی نیاز دارم برای دیدن؟
و من فکر کردم، چه چیز دیگری می توانم به نشان می دهد که اینجا هستید؟ من فکر می کنم ما هر دو می دانستند که این قرار بود به یک خوشحال